شمس و مولانا

ساخت وبلاگ
بالاخره تونستم. کوله‌م رو جمع کردم و راه افتادم سمت جنوب:)) این دورترین مسیری بود که خودم رفتم، بدون خونواده یا دوست. تا لحظه آخر می‌خواستم رفتنم رو کنسل کنم چون می‌ترسیدم. ولی اون لحظه‌ای که برای اولین بار جلوی دریای خلیج فارس ایستاده‌م فهمیدم که ارزشش رو داشته و دیگه وقتشه که نترسم و قدم‌های بلندتر و بیشتری برای آرزوی ایرانگردی و بعد جهانگردیم بردارم. بعد مدتها خودم رو دوست داشتم و دلم می‌خواست خودم رو بغل کنم. بعد مدتها از خودم راضی بودم. بعد مدتها حالم با خودم خوب بود. انقدر ماجراهای قشنگی اتفاق افتاد که نمی‌دونم کدوم رو بگم. قبل رفتن هم مامان بهم گفت حالا که داری می‌ری یه کاری کن بهت خوش بگذره، با بقیه دوست شو و حرف بزن باهاشون. خجالت و گوشه گیریت رو بذار کنار. منی که تا همین یکی دو ماه پیش حتی نمی‌تونستم توی کوه با همنوردهام دوست بشم و می‌اومدم اینجا راهکار می‌گرفتم، حالا فقط باید براتون تعریف کنم چند تا دوست پیدا کردم:))))) خیلی خیلی خیلی زیاد. از کوچیک تا بزرگ و مرد و زن. به نظرم قشنگ‌ترین قسمت سفرم همین آدم‌هایی بودن که باهاشون آشنا شدم. خصوصا مردم محلی.بهترین روزهای عمرم رو گذروندم و قراره بازم تکرار شه. سفر جنوب استارت جدی ایرانگردیم بود. امسال چند تا سفر یکی، دو روزه دیگه هم داشتم اما اون‌ها رو جدی نگرفتم چون هم مقصد‌های نزدیک بودن، هم یکی دو روز بیشتر نبود. اما الان اوضاع فرق کرده. می‌دونم می‌تونم از پس سفرهای چالشی‌تر هم بر بیام و دیگه نمی‌ترسم.اون لحظه‌ای که می‌فهمی خودت، برای خودت کافی هستی. اون لحظه‌ای که از منتظر بودن برای آینده دست برمیداری و خودت، خودت رو به آرزوت می‌رسونی. اونجا قشنگ‌ترین جای زندگیته... شمس و مولانا...ادامه مطلب
ما را در سایت شمس و مولانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takeiteasy بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 24 بهمن 1401 ساعت: 18:10

مگه خودت نگفتی "فانک باعیننا"؟ پس لطفا بغلم کن... شمس و مولانا...
ما را در سایت شمس و مولانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takeiteasy بازدید : 44 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 6:22

« بیا بریم آقا خره، بیا بریم. پاشو بیا بریم. بیا بریم من مواظبتم. بیا بریم. نمی‌آی؟ آقا خره! تو می‌دونی چرا از خانوم شیرین هیچ خبری نیست؟ هان؟ هان؟ می‌دونی کجاست؟ ببین آقا خره من باید بفهمم خانوم شیرین کجاست. من باید بفهمم زنده‌ست؟ مرده‌ست؟ اینجاست؟ اونجاست؟ کجاست؟ چرا هیچ خبری ازش نیست؟ ببین آقا خره اگر بفهمم خانوم شیرین کجاست، به خدا دیگه از خیرش گذشتم که گذشتم. یعنی دیگه تموم می‌شه می‌ره پی کارش. به جون خودم. گدشتم که گذشتم. از خیرشم که بگذرم باید یکی دور و برم باشه. یه خزی باید دور و برم باشه که منو از تنهایی در بیاره. آره. تو بگو آقا خره. باید که تنها نباشم. تو همون خری. تو همون خری که قراره دور و برم باشی. تو همون خری هستی که باید منو از تنهایی در بیاره. خب؟» شمس و مولانا...ادامه مطلب
ما را در سایت شمس و مولانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takeiteasy بازدید : 82 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 6:22

«بابا این خارج رو درست کنید ما بریم دیگه، اون دفعه که گرفتنم بس نبود؟ شانسی بود که در رفتم. منو بگیرن قیافه منو سریع یادشون می‌آد. حالا نمی‌خوام بگم خوشگلم! ولی بالاخره چون خوشگلم، قیافه منو تو یادشون می‌مونه. بدبختی ما خوشگلا اینه که همیشه تو خاطره‌ها می‌مونیم»امشب برای بار انم شروع کردم به دیدن وضعیت سفید. این بار تصمیم دارم بعضی دیالوگ‌هایی رو که دوست دارم رو بنویسم تا داشته باشم. یعنی دیشب هم دلم برای امیر محمد و خرش تنگ شده بود. قسمت سی‌امش رو دیدم ولی گفتم چه بهتر که از امشب از قسمت اولش ببینم. پ.ن: کسایی که وضعیت سفید سریال محبوبشونه، جایگاه ویژه‌ای توی قلب من دارن چون نشون می‌ده از شعور و درک هنری بســـــــــیار بالایی برخوردارن شمس و مولانا...ادامه مطلب
ما را در سایت شمس و مولانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takeiteasy بازدید : 77 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 6:22

So what?نمیدونم چه اتفاقاتی تو این ذهن کوچیکم رخ میده که ساعت ۳ نصفه شب یهو یاد استاد فیزیک قلم چی افتادم و اون دوران تباه. گوگل کردم دیدم چقددددرررر لاغر شده. برگهام ریخت. و دیدم براش فن پیج زدن و از همه سور شمس و مولانا...ادامه مطلب
ما را در سایت شمس و مولانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takeiteasy بازدید : 137 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 4:52

کلی با خودم جنگیدم رفتم بیرون. چون هوس شکلات صبحانه فندقی کرده بودم. رفتم یه شیشه بزرگ خریدم. حالا که خوردمش دیدم کنجدی بوده:((

دوست دارم تا صبح بگریم:(

۲۳فاکین هزار تومنم رفت:(

مزه حلوا شکری میده:(

غمگینم:(

خیلی غمگینم:(

آخ قلبم:(

من حتی خطر کرونا رو به جون خریدم برای شکلات صبحانه فندقی:(

 

شمس و مولانا...
ما را در سایت شمس و مولانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takeiteasy بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 4:52

خیلی هم عالی. خیلی هم چسبید. بردن سپاهان. بردن قلعه نویی. صعود به فینال. اینا هر کدوم یه خوشحالی جداگونه داره. چقدر حرص خوردم سر این بازی. هم جو توی زمین. هم نت لعنتی من که مدام قطع و وصل میشد. هم این شمس و مولانا...ادامه مطلب
ما را در سایت شمس و مولانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takeiteasy بازدید : 133 تاريخ : دوشنبه 13 خرداد 1398 ساعت: 15:24

حالا امشب که گذشت. خیلی هم کیف داد. ولی من دل تو دلم نیست برای شنبه شب. به به به به.

+عکس الهام گرفته شده از فیلم 8 mile. 

+هشت روز به بازی ها یکی از سایتای ورزشی گذاشته بود. خیلی خوبه.

+مدتهاست درست و حسابی فوتبال خارجی ندیدم.

شمس و مولانا...
ما را در سایت شمس و مولانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takeiteasy بازدید : 158 تاريخ : دوشنبه 13 خرداد 1398 ساعت: 15:24

در بالکن رو باز گذاشتم. یه باد خنک خوب میاد. و صدای ماشین ها که تک و توک رد میشن. جیرجیرکا هنوز برنگشتن. میزم رو گذاشتم رو تختم. مداد رنگی هام رو چیدم روش. عود هم روشن کردم. میخوام بشینم کلی نقاشی بکشم.قراره کلی حالم رو خوب کنه.

ایشون هم میخونن.کلیکـ

شمس و مولانا...
ما را در سایت شمس و مولانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takeiteasy بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 13 خرداد 1398 ساعت: 15:24

قرار گذاشتیم طلوع آفتاب رو بریم با هم دیگه ببینیم و حرف بزنیم.امسال سال آخریه که با همیم. وقتی دیدمت ترم یک بودم و تو ترم سه. موقع بازی های پرسپولیس و نود میرفتیم تو داغون ترین و دورترین اتاق تی وی می شمس و مولانا...ادامه مطلب
ما را در سایت شمس و مولانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takeiteasy بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 13 خرداد 1398 ساعت: 15:24